پارکی زیبا،که بچه ها به دلیل باران آمدن به آنجا نرفته اند.
سرسره ای که خیس و تمیز شده و کسی روی آن ننشسته،
تابی که با رنگش خود را به باران نشان داده هم،خیس و تمیز شده و تا وقتی که خشک نشود، کسی با او بازی نمیکند.
ساحل کوچکی که برای بچه ها ساخته شده که بتوانند بازی کنند هم،خیس شده.
اسبی که ساختگی است و به فنری وصل شده که بچه ها از بازی کردن با او و تلو تلو خوردن روی آن لذت می بردند هم،خالی و خیس شده.
شاید وسایل بازی،ناراحت اند که بازیکنی ندارند،اما این برای آنها،شروعی تازه است تا با تمیزی،دوباره بچه ها بیایند و روی آنها بنشینند.
سرسره ای را میبینم که در پشت آن،دیوار پارک است و پشت دیوار پارک،درختان ساکن اند با رنگ سبز پررنگ
تابی را میبینم که خیس شده و کسی روی آن ننشسته.
ساحلی کوچک برای بچه ها که شن هایش،خیس اند.
اسب کوچک تخیلی که به فنری وصل شده و به رنگ قرمز و نارنجی هست،به دلیل باران،دیگر خشک نیست که بچه ها بتوانند روی آن بنشینند.
و بارانی که اجازه آمدن بچه ها به پارک را نمیدهد.
نمیدونم کدوم به دردت میخوره ولی معرکه و فالو یادت نره.